سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.•*..*•..•*..*•.بازگشت به آینده•*..*•..•*..*•.
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
.•*..*•..•*..*•.بازگشت به آینده•*..*•..•*..*•.
صفحه اصلی وبلاگ
پارسی بلاگ
شناسنامه من
ایمیل من
من در یاهو
 RSS 
اوقات شرعی
سه شنبه 86 بهمن 2 ساعت 3:37 عصرداغ بی تسلی

 

بسْمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبدِ الله اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابْنَ رَسُوْلِ الله اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیِر المُؤمِنِیَن وَ ابْنَ سَیِدِ الوَصیّیَن اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا بْنَ فاطِمَةَ سَیِدَةِ نِساءِ العْالَمِینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ثَارَ الله وَ اَبنِ ثَارِهَ وَالوِتْرَ الْمَوْتُورِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ وَ عَلی الَأرواحِ الَّتِی حَلَتْ بِفِنآئِکَ عَلَیکُمْ مِنْی جَمِیعاً سَلامُ اللهِ اَبداً ما بَقَیتُ وَ بَقِیَ الَّلیلِ وَ النَّهارُ یا اَبا عَبدِ اللِه لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَتْ وَ عَظُمَتِ الُمصیبَةُ بِکَ عَلَینْا وَ عَلی جَمیِع اَهْلِ الِأسْلِام وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ اَلمُصیبَتکَ فی السَّمواتِ عَلی جَمیع اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعِنَ اللهُ اُمَّةً اَسَسَتْ اَساسَ الظُّلمِ وَ الجُورِ عَلَیکُمْ اَهْلِ البَیتِ وَلَعَنْ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتی رَتَبِکُمُ اللهُ فیها وَ لَعَنَ اللهُ اُمةً قَتَلَتکُمْ وَ لَعَنَ اللهُ المُمهِدِینَ لَهُمْ بِا لتَمکیِن مِنْ قِتالِکُمْ بَرِئتُ اِلَی اللهِ وَ اِلَیکُمْ مِنهُمْ وَ اَشیاعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلیائهِمْ یا اَبا عَبدِ الله اِنی سِلْمٌ ِلِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَربٌ لِمَنْ حارَبَکُم اِلی یُومِ القِیمةِ وَ لَعَنَ اللهُ الُ زِیادٍ وَ ال مَروانَ وَلَعَنَ اللهُ بَنِی اُمَیةَ قاطِبَةً وَ لَعَنَ اللهُ بْنَ مَرجانَةً وَ لَعَنَ اللهُ عُمَرِبْنِ سَعْد وَ لَعَنَ اللهُ شِمراً وَلَعَنَ اللهُ اُمةً اَسْرَجَتْ وَالجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ بِاَبی اَنتَ وَ اُمّی لَقَدْ عَظُمَ مُصابی بِکَ فَاَسئلُ اللهَ الَّذی اَکرَمَ مَقامَکَ وَ اَکْرَمَنی اَنْ یَرزُقَنی طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلی اللهُ عَلَیهِ وَ الِه اَللّهُمَّ اَجْعَلنی عِندکَ وَجیهًا با الحُسَینِ عَلیهِ السَّلامُ فیِ الدُنیا وَ الأخِرَةِ یا اَبا عَبْدِ اللهِ اِنی اَتَقرَّبُ اِلیَ اللهِ وَ اِلَی رَسُولِهِ وَ اِلَی اَمیر الُمؤمِنینَ وَ اِلی فاطِمَةً وَ ِالی الْحَسَنْ وَ اِلَیکَ ِبمُوالاتِکَ وَ بالَبرائةِ ِممنِ اَسَّسَ ذلِکَ وَ بَنی عَلیهِ بُنیانَهُ وَ جَری فی ظُلمِه وَجَوْرِه عَلَیْکُمْ وَ عَلی اَشیاعِکُمَ بَرِئتُ اِلیَ اللهِ وَ اِلیکُمْ مِنْهُمْ وَ اَتَقَربُ اِلَی اللِه ثمَّ اِلَیکُمْ بِموالاتِکُمْ وَ مُوالاةِ وَلِیکُمْ وَ بِالبَرائةِ مِنْ اَعدائِکُمْ وَ النّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ وَبالبرآئةِ مِنْ اَشیاعِهمْ وَ اَتباعِهمْ اِنیّ سِلمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَربٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ وولٌّی لِمَن والاکُمْ وَ عَدُ وٌّ لِمَنْ عاداکٌمْ فَاسُئلُ الله اَلذی اَکرَمَنی بِمَعرفَتِکُمْ وَ مَعرفَةِ اَولیائِکُمْ وَرَزَقنِی اَلبرائَةَ مِن اَعدائِکُمْ اَنْ یَجعَلنِی مَعَکُمْ فی الدُّنیا وَ الاخرةِ وَ اَن یُثَبِتَ لی عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فی الدُّنیا وَالأخرةِ وَ اَسَئلهُ اَن یُبَلغَنیَ المَقامَ الَمحمودَ لَکُمُ عِنْدَ اللهِ وَ اَنْ یَرزُقَنی طَلَبَ ثاری مَعَ اِمامٍ هُدی ظاهِرٍ ناطِقٍ بالحَقِ مِنْکُمْ وَ اَسئلُ اللهَ بِحَقِکُمْ وَ بِالشَانِ اَلذیِ لَکُمْ عِندهُ اَنْ یَعطنِی بِمصابی بِکُمْ اَفْضَلَ ما یُعطی مُصاباً بِمُصیبةً ما اَعْظَمَها وَ اَعظمَ رَزَیِتها ِفی اِلاسلامِ وَ فی جَمیعَ السَّمواتِ وَ الارضِ اَللهُمَّ اجْعَلنی فی مَقامی هذا ِممَنْ تَنالُهُ مِنکَ صلَواتٌ وَ رحمةٌ وَ مَغفِرةٌ اَللهُمَّ اَجْعَلْ مَحیایَ مَحیا محمدٍ و ال مُحمد وَ مَماتی مَماتَ مُحمدٍ وَ ال مُحمدٍ اَللهمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبرکَتْ به بنوامَیَةَ وَ ابْنُ اکِلةَ الأَکبادِ الَّلعینُ ابنُ اللعینِ عَلی لِسانِک وَ لِسانِ نَبِیکَ صلیَّ الله علیهِ و اله فی کُلِ مَوْطِن وَ مَوقِفٍ وَقَفٍ فیهِ نَبیکَ صلی الله علیهِ و اللهمَّ الَعن اَبا سُفیانَ وَ معاویةَ وَ یزیدَ بْنَ مُعاویةَ عَلیهِمْ مِنکَ الَّلعنةُ اَبَدَ الابِدینَ وَ هَذا یَوْمٌ فَرِحَتْ به ال زِیادٍ وَ الُ مَروانَ بِقَتلِکُمْ اَلحسُیَن صَلواتُ اللهِ عَلیهِ اَللهُمَّ فَضاعَفْ عَلیهمُ اللعنَ منکَ وَالعذابِ الأَلیمَ اللهمَّ انی اتقربُ الیکَ فی هذا الیومِ وَفی مَوقفی هذا وَ اَیام حَیوتی بِالبرآئةِ مِنهم وَاللعنةِ عَلیهَمّْ السلامُ پس می گویی صَد مرتبه اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایِعتْ و تابِعتْ علی قِتله اللهمَّ العنهم جمیعاً پس میگوئی صد مرتبه السلام علیکَ یا ابا عَبداللهِ وَ علی الاَرواح الَّتی حَلت بفنآئِکَ علیکَ مِنی سلامُ الله ابداً ما بَقیتُ وَ بقیَ اللیلُ وَ النهارَوَ لاجعلهُ اللهُ اخرَ العهدِمنی لزیارتکم السلامُ علی الحسین وعلی علی بن الحیسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین پس می گوئی اللهمَ خُصَّ انتَ اَوّل ظالم باللعن منی وَابدَءُ به اولاًثمَّ الثانی وَالثالث َوَالرابعَ اللهمَّ العنِ یزید خامساً و العن عبیدَ اللهِ بن زیادٍ و ابن مرجانةَ و عمربن سعد وَ شمراً و ال ابی سفیانَ وَال زیاد و ال مروان و الی یوم القیامَة پس سجده می روی و میگوئی اللهمَّ لکَ الحَمد حمدَ الشاکرینَ لَکَ علی مصابهم الحمدُ للهِ علی عَظیمِ رَزیتی اللهمَّ ارزقنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُروُدِ وَثبِتْ لی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدِکَ مَعَ الحُسَینِ وَ اَصْحابِ الحُسَینِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهْجُهْم دُوْنَ الحُسَینِ عَلَیه السَّلام

 

 

*داغ بی تسلی*

داغ های همه تاریخ را ما به یکباره دیدیم،چرا که ما امت آخرالزمانیم، و خمینی، این ماه بنی هاشم، میراث دار همه صاحبان عهد بود در شب یلدای تاریخ. در عصر ادبار عقل و فلک زدگی بشر،در زمانه غربت حق، در عصری که دیگر هیچ پیا مبری مبعوث نمی شد و هیچ منذری نمی آمد خمینی میراث دار همه انبیا و اسباط ایشان بود و داغ او بر دل ما ، داغ همه اعصار ، داغی بی تسلی.
ما را این گمان نبود هرگز که بی او بمانیم. آخر او آیتی بود که«ثقلین» را در وجود خود معنا می کرد، همه «ماتَرَک رسول الله» را، و ما می دانستیم که زمین و زمان می گردند تا انسان هایی چون او، هر هزار سال یکی، پای به دنیای گذارند. آخر آدم هایی چون او، قطب سنگ آسیاب افلاکند،مصداق حدیث «لو لاک» اند و غایت الغایات وجود……و حق است اگر با رفتن زمین از رفتن باز ماند آسمان نیز ،خورشید سرد شود و ماه بشکافد و دریا ها طغیان کنند و باران خون از آسمان ببارد و مومنین از شدت ماتم دق مرگ شوند، و اگر نبود آن حجت غایب، تو بدان، بی تردید که همان میشد .
ما را این گمان نبود که بعد از او بمانیم، اما او رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین، در این پهنه بی منتهایی که عقل راه به جایی نمی برد. دریاها و زمین و آسمان و ماه و خورشید بر جای ما ندند تا مقصود خمینی«ره» محقق شود، آن سان که بعد از رحلت آخرین فرستاده خدا نیز دور فلک بر جای ماند تا حقیقت وجود او را در جهان تحقق بخشد. آخر انسان هایی چون او که یک فرد نیستند ،یک امت اند و یک تاریخ.
کوران روزمحشر در اینجا نیز کورند_ که :" من کان هذه اعمی فهو فی الاخراعمی" _ ونمی بینند. آنان از کجا بدانند که کدام امر عظیم واقع شده است؟
نه آنگاه که امام آمد و نه امروز که رفتند است. اگرنه، این ولی خدا برای آنان حجتی میشد تا صدق قصص انبیا را باور کنند و چون سحره فرعون دربرابر این انقلاب به سجده درآیند که " امنابرب موسی و هرون " اگر نه، این ولی خدا برای انان حجتی میشد تا زهد وعدالت علی را باور کنند، حلم حسن را وشجاعت حسین را و…… واین ولی خدا برای آنان حجتی میشد تا عظمت حق را و همه صفات خدا یی را در وجودش بنگرد و انسان را، همچون خورشیدی که نورش از ازلیت تا به ابدیت را فرا گرفته است.
داغ های همه تاریخ را ما به یکباره دیده ایم. یک بار دیگر این رسول اکرم است که در دنیا رفته است، یک بار دیگر این علی است که به شهادت رسیده است، یک بار دیگر این فاطمه است وحسن است وحسین است که ما را داغدار کرده اند، یک بار دیگر این مهدی است که در حجاب غیبت رفته است.
دست ما اگر به نخل بلند وجود او نمی رسد، دست خمینی که می رسید. او آمد تا معنای «انتظار» را به این امت بیا موزد، در آینه وجود خود که اسوه مصادیق منتظران بود، و اکنون دیگر دور افلاک را مرادی نیست جز آنکه منتظر مهدی باشد.
امام «ره» به ما آموخت که «انتظار در مبارزه است» و این بزرگترین پیام او بود، و پس از او، اگر باز هم امیدی ما را زنده میدارد همین است که برای ظهور آخرین حجت حق مبارزه کنیم. امام «ره» ما را آموخت که « عرفان را با مبارزه جمع کنیم»و خود بهترین شاهد بود که بر این مدعا که عرفان عین مبارزه است، و از این پس دیگر چه داعیه ای می ما ند برای انان که عرفان را به مثابه امری کاملآ شخصی بهانه واماندگی خویش می گر فتند؟ او کتاب و سنت را در وجود خویش تفسیر کرد و مجهولات شریعت و طریقت رابا مفتاح مبارک حیات خویش گشود و ما می دانستیم که جهاد اصغر شرط لازم جهاد اکبر است و اولیای مقرب خدا در تمام طول تاریخ همواره بر همین شیوه زیسته اند.
دیگر چه داعیه ای می ماند برای آنان که حکم برظاهر اشعار عرفانی می راندند و با چشمی ظاهربین چهره افیونی خویش را در آینه صیافی وجود عرفا می دیدند و حتی این اواخر ،دیگر افعال و اقوال منصور حلاج را هم با عقل کج اندیش ماتریالیسم دیالکتیک معنا می کردند و حافظ را شرابخواره و زنبازه ای از سلک خویش می گرفتند؟
آیا ندیدند او را که از این سوی پنجه ارباب جور انداخته بود و از آن سوی «سجاده به می رنگین» داشته بود و «دلق مرتع را گرو جامی شراب مرد افکن» نهاده بود؟ آیا ندیدند که در «خلوت ان کار دیگر کردن» و «صراحی پنهان کشیدن » یعنی چه؟ مگر این مردترین مردان میدان مبارزه و زاهدترین زُهاد زمانه نبود که دم از خال لب چشم بیمار و می و میخانه بتکده و رند می آلود خرقه پیر خراباتی میزد ؟
امام رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین ماندیم.با داغ جراحتی سخت بر دل و باری سنگین بر دوش . امام رفت تا بار تکلیف ما برگرده عقل واختیارمان بار شود و همان سان که سنت لا یتغیر خلقت بوده است، چرخه بلیات ما را نیز به میدان کشد و آزموده شویم و این آیت ربانی درست درآید که " لنبلونکم حتی نعلم الجاهد منکم و الصابرین".
اکنون ،این ماییم و امانت او . دست بیعت از آستین اخلاص برآریم و در کف فرزند و برادرش و تلمیذ مدرسه اش بگذاریم که اگر بعد از رحلت رسول الله ظهر حکومت اسلام به غروب خونین شهادت حسین بن علی و «شب بی قمر غیبت » انجامید ، این بار امام فرصت یافت تا وثیقه حکومت را به معتمدین خویش بسپارد و این خود نشانه ای است بر این بار بشارت که خداوند اراده کرده است تا حزب الله و مستضعفین را به امامت و وراثت زمین برساند.

منبع : کتاب آغازی بریک پایان از شهید مرتضی آوینی....

 

 

***************

بیا با هم دعا کنیم

              قبل از اینکه از این دنیا کوچ کنیم

                                        مهمون آقا بشیم تو کربلا..........

 

 

سبز باشید                                                                                                          التماس دعا.......


متن فوق توسط: کیمیا خانوم نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
یکشنبه 86 تیر 31 ساعت 5:29 عصرمتنی از دکتر شریعتی

چندی یا اندی پیش که داشتم توی این وبلاگای خوف خوف می گشتم یهو چشمم خورد به یه مطلب از دکتر شریعتی
وقتی خوندمش دیدم خیلی قشنگه
گفتم واسه تو هم بنویسمش

دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است

1. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند

عمده آدمها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

2. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی شخصیت‌اند و بی اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌اشان یکی است.

3. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند

آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند. کسانی که هماره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

4. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند

شگفت انگیز ترین آدمها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می فهمیم که آنان چه بودند. چه می گفتند و چه می خواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد 

اگه دوست داشتی نظرتو راجع بهش بهم بگو 


متن فوق توسط: کیمیا خانوم نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
شنبه 86 تیر 30 ساعت 10:33 صبحگفتگو با خدا

 

        گفتگو با خـــــــــــداااااااااااا 

در رویاهایم دیدم که با خدا گفتگو می کنم

خدا پرسید:((پس تو می خواهی با من گفتگو کنی))
من در پاسخ گفتم:((اگر وقت دارید))
خدا خندید : وقت من بی نهایت است .......
پرسیدم:چه چیز بشر تو را سخت متعجب می سازد؟
خدا پاسخ داد: کودکیشان!
اینکه آنها از کودکیشان خسته می شوند و عجله دارند که بزرگ شوند
و بعد دوباره پس از مدت ها آرزو می کنند باز کودک شوند
اینکه آنها سلامتی خود را از دست می دهند تا پول به دست آورند
و بعد پولشان را از دست می دهند تا سلامتی از دست رفته شان را باز جویند
اینکه با اضطراب به آینده می نگرند و حال خویش را فراموش می کنند
بنابراین نه در حال زندگی می کنند نه در آینده!
اینکه آنها به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نمی میرند
و به گونه ای می میرند که گویی هرگز نزیستند
دست های خدا دستانم را گرفت
مدتی سکوت کردیم
و من دوباره پرسیدم: خدا جونم تو دوس داری بنده هات کدوم درسای زندگی رو
بیاموزند؟؟؟؟؟؟؟
گفت: بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد
همه کاری که آنها می توانند بکنند این است که اجازه دهند خودشان دوست
داشته باشند
بیاموزند که درست نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند
بیاموزند که فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخم های عمیقی در قلب آنها که
دوستشان دارند ایجاد کنند اما سا ل ها طول می کشد تا آن زخم ها را التیام
 بخشند
بیاموزند که ثروتمند کسی نیست که بیشترین ها را دارد بلکه کسی است که به
کمترین ها نیاز دارد
بیاموزند که آدم هایی هستند که آنها را دوست دارند فقط نمی دانند چگونه
احساسشان را بیان کنند
بیاموزند که دو نفر می توانند به یک نقطه نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند
بیاموزند که کافی نیست که دیگران را ببخشند بلکه خود را نیز باید ببخشند
من با خضوع گفتم:به خاطر این گفتگو ازت ممنونمممممم!
و آخرین کلام؟؟؟؟؟
خدا لبخند زد و گفت :  

  فقط بدانند من اینجا هستم (((همیشه))) 


متن فوق توسط: کیمیا خانوم نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک های روزانه
الهه شرقی [117]
[آرشیو(1)]

درباره خودم
.•*..*•..•*..*•.بازگشت به آینده•*..*•..•*..*•.
کیمیا خانوم
گوهر اندیشه ی آدمی فطرت است و از فطرت تمدنی ساخته آید و فرهنگی پدیدار. آنکه می اندیشد نیک می نگرد .نیک می انگارد و نیک می نگارد. این سیری است که تاریخ تمدنی را می سازد و بنی بشر را از دیگر خلایق حق تعالی باز می نماید. بدین وسیله است که من و تو می توانیم در خوان نعمتی که دیگران اندیشیده و ساخته و پرداخته اند بنشینیم و خوانی از هفت خوان علوم الهی را در ظرف مکتوبات و علایم بخوانیم و بدانیم و اندیشه کنیم و اظهار نظر نماییم و از حقایق و اطلاعاتی که بدین واسطه بدست می آوریم بهره مند شویم. این وبلاگو ساختم تا بنویسم اون چیزیو که نمی تونم بگم یا اگه بعضی وقتا تونستم بگم گوش شنوایی نبوده یا مستمع خوبی نداشته امیدوارم با حرفام خستتون نکنم
لوگوی من
.•*..*•..•*..*•.بازگشت به آینده•*..*•..•*..*•.
لوگوی دوستان من




آهنگ وبلاگ من
اشتراک در خبرنامه
 
جستجو در کل مطالب
 :جستجو

جستجو در کل مطالب این وبلاگ، حتی مطالب بایگانی شده!